مدارا

 

سینه ات ساحل
شانه هایم موج
یک بغل با سختی دریا مدارا کن

اسير

 

خزان از آن طرف شیشه
به برگ‌های گل داخل اتاق رسید
تو همچنان دیریست
که پشت شیشه ی قاب اتاق، درگیری...

لحن

 

دیشب ِ خيس ِ صحن ِ گوهرشاد
التماس دعای باران بود...

بيدار

 

برگ‌هایم نور می‌خواهد
ریشه‌هایم آب
آه ای اردیبهشت کاملا مطلوب
قدر یک رنگین‌ کمان
                        بیرون بیا از خواب

نو

 

مثل انتظار باغ از بهار
بی​قرار دیدن تو ام
می شود دوباره سال، نو شود؟

خوب

 

بر دار بلند زندگی مصلوبم
گردابی از تلاطم و آشوبم
در خويش فرو می روم و می ريزم
...
گفتی:خوبی؟جواب دادم:خوبم!